آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

توت فرنگی مامان و بابا

حرفهای مامان با دخملش

1392/4/9 20:00
نویسنده : مامان مریم
361 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزتر از جونم

 

نفس مامان امروز با بابایی رفتیم دکتر و دکتر گفت بیا برگ بستریت رو بدم برو دیگه آماده شوبغل

عشقم جونم عمرم دکتر برا 17 تیر بهم وقت داد و گفت صبح ساعت 6 بیا برا بستری شدنماچ

اونقدر خوشحال بودم و هستم که نگو از دکتر پرسیدم واقعا 9ماه تموم شدچشمکگفتم که تو این مدت اصلا اذیتم نکردیبغلماچبغل

پرنسس مامان حس اینکه قراره برا همیشه بیای تو آغوشم ،حس اینکه قراره من مامانت بشم ،حس دوست داشتنت با تمام وجودم و خیلی از احساسهای دیگه اصلا قابل مقایسه با هیچ چیز تو دنیا نیست.

زیباترین معجزه خدا، به دنیا اومدن تو بهترین و شیرین ترین هدیه از طرف خدای مهربون برا من و باباییت هست،امیدوارم از بودن تو این دنیای زیبا با تمام وجودت لذت ببریماچماچ

همه اینجا منتظرتیم عزیزم.

مامان مریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آرینا مو فرفری
10 تیر 92 2:08
عزیزم ایشااله به زودی نی نی کوچولوتو بغل می گیری .آرینا ی منم متولد 17 تیرماه.
مادر شدنتون مبارک.


ممنون عزیزم،مو فر فری کوچولوت رو از طرف من ببوس.[گل
خاله مینا جون
11 تیر 92 10:03
الهی خاله قربون اون حرکات چرخشیت تو دل مامانت بره عزیزم خیلی خیلی دوست دارم فقط منتظر اومدنت هستم برا دوشنبه دارم لحظه شماری میکنم جوووننم
عمه جوووون
11 تیر 92 21:19
سلام عمه جووووون الهی فدات شم عشق عمه دوشنبه زودتر از مامانی بدو بدو می رم بیمارستان دم در اتاق عمل کشیک می دم نمی دونی چقدر دلم می خواد ببینمت . وااای اگر خودت می دونتستی چی هستی و چه جوری وارد زندگی ما شدی؟!!عاشتم سه شنبه هم تمام شد و ماند چهارشنبه ÷نجشنبه جمعه شنبه یکشنبه و بعدشآرمیتا میاد
عمه جوووون
11 تیر 92 21:21
عمه جوووون
15 تیر 92 14:45
آرمیتاااااااااااآلله نجور الییم صاباح دا قوتولساااااااا وااااااااااااایآرمیتا
عمه جوووون
15 تیر 92 14:46
یعنی دوشنبه عکست اینجاااااست قربان خدا برم که تو را خلق کرد
عمه جوووون
16 تیر 92 15:44
آرمیتا جووونم؟؟؟ یعنی فردا می آی؟