اولین غلت زدن آرمیتا
جوووووووونم امشب یعنی شنبه 26 بهمن برا اولین بار بدون کمک غلت زدی افتادی رو شکمت وای
چه حسی داشت بیشتر از همه خودت کیف کرده بودی.
من چون قرار بود فردا برم دکتر شب رو خونه مانی اینا بودم تو مثل همیشه شیطنتت گل کرده بود
خواستم پوشاکت رو عوض کنم که یهو خودت غلت زدی خیلی هیجان داشت
اونقدر این کارو تکرار کردی که نپرس
جونم از کارایی که تا امروز یاد گرفتی اینه که قشنگ محکم رو پاهات می ایستی بعد حسابی علاقه
خواصی به خوردن انگشت شصت پات داری چنان با مهارت خاصی میخوریش که نگو عکست رو
شکار میکنم میذارمش.
کلمات بابا،ماما،آخ، اوف رو قشنگ میگی ای قربون شیرین زبونیات برم من کی مثل بلبل برا مامان
حرف میزنی
حاجی بابات برا چهارشنبه سوریت روروئک خریده (دستش درد نکنه)سوارش میشی عقب عقب
حرکت میکنی.رانندگیت حرف نداره
عاشق کشف چیزای جدیدی خلاصه که حسابی شیطون بلا شدی
عکسات رو بعد از شکار لحظه ها برات میذارمشون.
دوست دارم یه آسمون پر ستاره بووووووووس