آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

توت فرنگی مامان و بابا

حرفهای مامان با دخملش

1392/5/16 20:11
نویسنده : مامان مریم
541 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم سلام

آرمیتای نازم با اومدنت به این دنیای زیبا تحول خیلی بزرگی روتو زندگیمون ایجاد کردی. عشقم بد جوری تو دل هممون خودت رو جا کردی. شدی نفس مامان،هممون رو وابسته خودت کردی.

جونم با وجود تو دیگه خیلی کم وقت میکنم سراغ وبلاگت بیام الانم تو بغلم خوابیدی و من دارم برات مینویسم.

خواستم چندتا از عکسات رو بذارم که بعدا از دیدنشون لذت ببری.مژهماچ

ازت ممنونم که هستیماچ

عکسامون تو ادامه مطلب هستنزبان

 

2

 

عشقمی

 

بهترین لحظه زندگی برای همه مامان هاخیلی ناز می خوابی

 

 

داری به چی فکر میکنی جونم؟

 

 

چه ناز داری میخندی

 

 

داری دقیق نیگا میکنی

 

 

عزیزم خیلی دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

بابایی
16 مرداد 92 23:38
قربونش بره بابایی چقدر نازه دختر گلم
عمه جوووون
17 مرداد 92 0:25
سلام عزیزم وای وای وای دست مامان گلت درد نکنه یکی از یکی ناز تر فرشته کوچولوی ما خوشحالم که هستی
نگار
17 مرداد 92 1:28
آخ قربونش بشم خیلی خوشگله ماشالله.عکس دونفریتون هم خیلی خوب بود.

مرسی گلم .
نوشته های یک آموزگار
17 مرداد 92 12:22
سلام عزیز دلم تو چقدر نازی گل من
ماشا الله چشای درشت و قشنگی داری.وای که چقد عمه جون منتظرت بود وبرای من می نوشت که تو میای.منم هی چشم کشیدم که تو رو ببینم البته قبل ازوب خودت توی بغل بابا بزرگت دیدمت توی وب عمه جون.عزیز دلم هی بزرگتر که می شی نازتر ونازتر می شی جیگر طلا.دوست دارم با آرنیکای ما هم آشنا بشی و باهاش دوست بشی توی پیوندای آرنیکا جون هستی اینم آدرسش:
http://arneka91.blogfa.com/


مرسی عزیزم چشماتون قشنگه.
نوشته های یک آموزگار
17 مرداد 92 12:23
………………….*.. .........*..lovel…* …..*..lovelovelo…* …*..lovelovelove….* ..*.lovelovelovelove…*…………….*….* .*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….* *..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.* *.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.* .*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…* ..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…* …*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…* …..*….lovelovelovelovelovelovelov…* ……..*….lovelovelovelovelovelo…* ………..*….lovelovelovelove…* ……………*…lovelovelo….* ………………*..lovelo…*
ال ای سفیدبرفی
19 شهریور 92 19:53
روز دختر مبارک خوشگله خاله .چه لباسای نازی .
عمه جووون
24 شهریور 92 8:55
آرمیتا جونم خیلی دوستت دارم خیلی
خانم نقاشی
25 شهریور 92 23:03
سلام خیلی خیلی ناز دوست داشتنی (خداحفظش کنه ) از نوشته هاتم معلومه که چقدر بااحساسسه و حرفات از عمق دل لطفا هر وقت که گل نازت رو تو بغلت میگیری برای سلامتیش دعا کن و برای تمام کسایی که ارزوی مادر شدن دارن
دعاکن که از این نعمت بی بهره نمونن (برای منم دعا کن که اگه صلاح مادر شم )


مرسی عزیزم.انشاالله شما هم به همین زودی به خواستتون میرسین از ته دل آرزو میکنم خدااین حس زیبا رو برا همه قسمت کنه.
نوشته های یک آموزگار
26 شهریور 92 10:07
سلام باهوش نانازی
قربون خنده های قشنگت برم.قربون اون هوش زیادت برم.خاله جون تو توی این سن کمت ماشاالله خیلی باهوشی.باهات حرف که میزنن حسابی شروع می کنی به نگاه کردن و بعدش صدا در آوردن انگار می فهمی که مورد توجه هستی و بعدشم جواب میدی .خدا حفظت کنه عزیز چشم آهویی من
خوش به حالت که مامان با حوصله و عمه و عموهای مشتاقی داری که لحظه های بزرگ شدنت رو رصد می کنن.


ممنون عزیزم لطف دارین.

عمه جوون
26 شهریور 92 15:23
آذر
29 شهریور 92 21:45
عزیزم دیروز نه پری روز اولین روزی بود که مثل دختر کوچولو ها لباس دخترانه پوشیده بودی نمی دونی چقدر عشق کرده بودم و بودیم ماه شده بودی گلم
شهرزاد
21 آبان 92 11:51
وای مریم ماشالاه چقدر بزرگ شده، چه دخمل نازی داری خدا حفظش کنه
مامان مریم
پاسخ
مرسی شهرزاد جون آوا رو از طرف من ببوسش