آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

توت فرنگی مامان و بابا

واکسن چهار ماهگی آرمیتا

1392/8/19 20:42
نویسنده : مامان مریم
286 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیزم دیروز واکسن چهار ماهگیت رو زدن خدا رو شکر اصلا گریه نکردی چنان بغلت کرده بودم که اصلا

متوجه نشدی کی آمپول زدن.(آرزویی که من و بابایی  موقع فوت کردن شمع کرده بودیم برآورده شد)

فدات بشم حالت خوب بود فقط پای چپت رو نمیتونستی تکون بدی ،آخه قربونت برم تو عادت داری پاهات

رو محکم تکون بدی چنان میکوبونیشون که نگو عززززززییییمبغلماچماچ

خونه بابا جون بودیم من و مانی (مامان من) تا صبح بالا سرت کشیک بودیم که یه وقت خدای نکرده تب

نکنی .ساعت 6 صبح یه کم تب داشتی که فوری پاشورت کردیم اونم قطع شد.

خدا رو شکر این بار حالت خوب بود فقط یه کم ناله میکردی قربونت برممممممماچ

دوست دارم نفسم یه بغل پر بوسبغلماچبغل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

بافتنی یکی یدونه
19 آبان 92 21:06
سلام خسته نباشید وبلاگتون خیلی زیباست میشه منو به اسم فروشگاه بافتنی یکی یدونه لینک کنی و یدونه خرید کوچلو بکنی ممنون میشم
محمد
22 آبان 92 1:05
ای جان ای جان
خاله مینا
23 آبان 92 19:15
خاله فدات شه خدا رو شکر اصلا گریه نکردی
نوشته های یک آموزگار
7 آذر 92 10:09
سلام قند عسل . الهی شکر که حالت خوبه و سرحالی .منتظر دیدن عکسای بعدی هستم جیگر طلا
مامان مریم
پاسخ
مرسی عزیزم حتما